کد مطلب:35516 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

پراکندگی باعث شکست می شود











«غلب و الله المتخاذلون»

به خدا سوگند مغلوبند كسانی كه با یكدیگر همراهی نكردند.

امام (ع) مردم را دستور داد، در لشكرگاه بیرون كوفه برای پیكار با لشكر شام گرد آیند و كمتر به ملاقات زن و فرزند بروند، ولی اكثر آنان به كوفه رفته، بازنگشتند، حضرت، این سخنان را در منبر فرمودند:


ز دست شما وای و وه بر شما
كه از پیشرفتید مانع مرا


دگر نیستم از شما شادمان
كه شوخی گرفتید اندر زمان


رضا گشته بر زندگانی پست
بود فخر از دیگران هر چه هست


بدین دهر جویای راحت شدید
به یك سو ز داد و شرافت شدید


ندیدم جوانمرد این سان كند
به پیكار با خصم زانو زند


ز عزت گریزان به ذلت دچار!
جوان مرد هرگز نگردید خوار!


شگفتا چو دعوت كنم بر جهاد
شما را شود ترس و وحشت زیاد


به چشمانتان مرگ پیدا شود
كه از بیم آن وحشت افزا شود!


گمانم كه دلهایتان را حجاب
گرفته است و تاریكی اندر نقاب


دگر چیره گشته به مغز شما
یكی پرده از بیم زهره ربا


ز هر سوی حیران و تهمت زده
چنان كاروانهای ره گمشده


منادی ندا داد و از مجد خویش
گریزید حیران و خاطر پریش


ز مردی ندارید گویا نشان
كه بر توده باشید همداستان


شده سست ایمان من بر شما
كه گشتید خود از امانت جدا


ندارید تصمیم و آئین و كیش
كه بر دوش گیرید خود مجد خویش


چنان اشتران گسسته مهار
پراكنده در دشتها بی قرار

[صفحه 196]

كه از یك طرف رو بهم آورند
ز یكسوی دیگر پریشان شوند


به یزدان دادار گیرم گواه
كه اسلام هست از منافق تباه


به اسلام كابوس شد جلوه گر
سقوط است نزدیك از این رهگذر


شما را فریبند و بیم فریب
ندارد بدل دشمن نانجیب


بكاهد همی از شما اقتدار
نباشید بر دفع آن هوشیار


به بیراهه از جهل خود در شدید
تو گویی به آئین كه دیگر شدید


مگر گوهر مردمی از شما
ربودند كز فضل گشته جدا


كنم من به دادار سوگند یاد
سرافكنده رسوا شود ز انقیاد


كه هر كس گریزد ز میدان جنگ
تن خویش آلوده سازد به ننگ


از آن بیم دارم سرافكندگی
شما را برد در خط بندگی


گمان می برم با چنین خون سرد
چو كردید با من بسیج نبرد


در آن روز چون كارزار آورید
همی خفت و ننگ بار آورید


در آن روز چون برگهای خزان
پراكنده گردید چون بیهشان


دگر باره در پیشگاه خدا
قسم می خورم از برای شما


كه زانو زدن در بر دشمنان
چنان شد كه خود گوشت هم استخوان


به دشمن سپاری به بیچارگی
پذیری به سختی از او چیرگی


نبستید چون ره به دزدان شام
گرفتند در مرز كشور مقام


چو تسلیم آسان و ارزان شدید
ز درماندگی خوار و پژمان شدید


چو فرصت گذارید بر دشمنان
بكوبندتان با عمود گران


رباید همی گوشت از سینه ها
كند پوست از پیكر بی بها


ز سم ستوران كند پایمال
شما را چو باشید افسرده حال


الا ای عراقی چو خواهی چنین
چنین باش اما علی نیست این


من آن گرد سرباز جنگاورم
كه در پهنه ی جنگ یك لشگرم


به میدان دشمن شوم یك تنه
ندانم خود از میسره میمنه


به شمشیر اندر صفوف سپاه
شوم غرق از هر طرف كینه خواه


كه از چپ زنم تیغ گاهی ز راست
كه سرهای دشمن از آن در هواست


همان ماجراجو سر خصم را
فرستم ز شمشیر خود در فضا

[صفحه 197]

دگر بازوان كمان كش دلیر
به شمشیر پران كنم همچو شیر


دمادم كنم گرم تر جوش جنگ
شوم غرق در كام و آغوش جنگ


در آغوش گیرم عروس ظفر
و یا كشته گردم در این رهگذر


كه هرگز نباشد بر آن مرد ننگ
كه گلگون كفن شد به میدان جنگ


ندارید حقی به من بیش از این
كه اصلاح سازم شما را به دین


اگر بر عدالت شوم رهنما
وظیفه چنین است از پیشوا


مرا نیز حقی بود بر شما
كه سازید بر بیعت خود وفا


چه از پیش رویا كه از پشت سر
به همكاری از داد بسته كمر


چو اینست باید كنید اعتراف
كه هرگز نكردم در این ره خلاف


وظایف بیاورده ام خوش بجا
ولی نابكاریست خود از شما


من آماده ام تا به تیغ و سپر
به پیكار دشمن ببندم كمر


ولی خود شما تا كجا حاضرید؟
به ناسازگاری خود ناظرید

[صفحه 198]


صفحه 196، 197، 198.